تو که پول نداشتی . نصرت رحمانی گفت : از دم در ؛ پالتوی تو رو ورداشتم بردم پنجاه تومن فروختم . چون بیش از سی تومن لازم نداشتم ؛ بگیر ؛ این بیست تومن هم بقیه پولت ! ضمنا، این خودکار هم توی پالتوت بود
:: برچسبها:
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان جدید ,
:: بازدید از این مطلب : 447
|
امتیاز مطلب : 114
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23